Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . رهن
2 . مانع
3 . وام
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
l'hypothèque
/ipɔtɛk/
قابل شمارش
مونث
1
رهن
2
مانع
3
وام
وام مسکن
1.J'ai fini de rembourser l'hypothèque sur ma maison.
1. من بازپرداخت وام خانهام را تمام کردم.
2.Pour installer son entreprise il a mis une hypothèque sur sa maison.
2. برای برپا کردن شرکتش او وامی روی خانهاش گرفته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
hypotension
hypokhâgne
hypodermique
hypocrite
hypocrisie
hypothèque de deuxième rang
hypothèque de premier rang
hypothèque mobilière
hypothèse
hypothécaire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان