[اسم]

l'implant

/ɛ̃plɑ̃/
قابل شمارش مذکر

1 پروتز ایمپلنت ایمپلنت، درون‌کاشت

  • 1.Elle s'est fait poser des implants mammaire quand elle avait 20 ans.
    1. برای او پروتز ایمپلنت سینه گذاشته‌اند هنگامی که 20 سال داشت.
  • 2.Un implant dentaire.
    2. ایمپلنت دندانی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان