[صفت]

inaccessible

/inaksesibl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: inaccessible] [مذکر قبل از حرف صدادار: inaccessible] [جمع مونث: inaccessibles] [جمع مذکر: inaccessibles]

1 دست‌نیافتنی غیرقابل دسترس، دور از دسترس

  • 1.Aller sur la lune est un rêve inaccessible pour moi.
    1. رفتن به ماه برای من یک رویای دست‌نیافتنی است.
  • 2.Certaines parties du château sont inaccessibles aux touristes.
    2. برخی از قسمت‌های قصر برای توریست‌ها دور از دسترس است.

2 بی‌تفاوت بدون احساس

3 غیرقابل فهم

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان