[صفت]

incessant

/ɛ̃sesɑ̃/
غیرقابل مقایسه

1 بی‌وقفه مداوم

  • 1.Ce bruit incessant nous fatigue.
    1. این سر و صدای مداوم ما را خسته می‌کند.
  • 2.Le match a eu lieu malgré la pluie incessante.
    2. مسابقه علی‌رغم باران بی‌وقفه برگزار شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان