Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . بیوقفه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
incessant
/ɛ̃sesɑ̃/
غیرقابل مقایسه
1
بیوقفه
مداوم
1.Ce bruit incessant nous fatigue.
1. این سر و صدای مداوم ما را خسته میکند.
2.Le match a eu lieu malgré la pluie incessante.
2. مسابقه علیرغم باران بیوقفه برگزار شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
incessamment
incertitude
incertain
incendier
incendie
inceste
incestueux
inchangé
incidemment
incidence
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان