[اسم]

l'incendie

/ɛ̃sɑ̃di/
قابل شمارش مذکر

1 آتش‌سوزی حریق

مترادف و متضاد brasier
lutter contre un incendie
با حریق دست و پنجه نرم کردن
  • Les pompiers luttent contre un incendie.
    آتش‌نشانان با حریق دست و پنجه نرم می‌کنند.
sauver quelqu'un de l'incendie
کسی را از حریق نجات دادن
  • Il a risqué sa vie pour sauver sa famille de l'incendie.
    او زندگی‌اش را به خطر انداخت تا جان خانواده‌اش را از حریق نجات دهد.
le lieu de l'incendie
محل آتش‌سوزی
  • Les pompiers viennent d'arriver sur le lieu de l'incendie.
    آتش‌نشان‌ها تازه به محل آتش‌سوزی رسیده‌اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان