[اسم]

l'infrastructure

/ɛ̃fʀastʀyktyʀ/
قابل شمارش مونث

1 زیرساخت (ساختمان) زیربنا

  • 1.Le pont de Normandie est un bel exemple d'infrastructure.
    1. پل "نرماندی" نمونه زیبایی از (بنای) زیرساخت است.
  • 2.Les vieilles maisons avaient une infrastructure en bois.
    2. خانه‌های قدیمی زیربنای چوبی داشتند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان