[اسم]

l'insertion

/ɛ̃sɛʀsjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 قرار دادن جا دادن

2 الحاق اضافه کردن، افزودن

3 یکپارچه‌سازی تلفیق، ادغام

  • 1.Insertion sociale.
    1. یکپارچه‌سازی اجتماعی.
  • 2.L'insertion des immigrés dans la société pose parfois des problèmes.
    2. یکپارچه‌سازی مهاجران در جامعه گاهی مشکلاتی ایجاد می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان