[صفت]

instable

/ɛ̃stabl/
قابل مقایسه

1 لق

2 متغیر

3 ناپایدار بی‌ثبات، متزلزل

  • 1.J'investirai lorsque le marché sera moins instable.
    1. هنگامی که بازار کمتر متزلزل باشد سرمایه‌گذاری خواهم کرد.
  • 2.La situation politique de ce pays est instable.
    2. وضعیت سیاسی این کشور ناپایدار است.

4 (ماده شیمیایی) ناپایدار

[اسم]

l'instable

/ɛ̃stabl/
قابل شمارش مذکر

5 دمدمی نامتعادل

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان