[اسم]

l'interprétation

/ɛ̃tɛʀpʀetasjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 اجرا (بازیگری)

  • 1.L'interprétation de cet acteur est très originale.
    1. اجرای این بازیگر بسیار مبتکرانه [بدیع] است.
  • 2.L'interprétation des acteurs est remarquable.
    2. اجرای بازیگران درخشان است.

2 تفسیر شرح، برداشت

  • 1.Interprétation d'un texte.
    1. برداشت از یک متن.
  • 2.L'interprétation de son discours sera très importante.
    2. تفسیر خطابه‌‌اش بسیار مهم خواهد بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان