[فعل]

interpréter

/ɛ̃tɛʀpʀete/
فعل گذرا و ناگذر

1 تفسیر کردن تعبیر کردن

2 (نقش) بازی کردن (نقش) ایفا کردن

  • 1.C'est son premier rôle au théâtre, il interprète Hamlet.
    1. این اولین نقش او در تئاتر است، او نقش هملت را بازی می‌کند.
  • 2.Interpréterun personnage.
    2. نقش یک شخصیت را بازی کردن.

3 اجرا کردن (موسیقی)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان