Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . تماس گرفتن
2 . ملحق شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
joindre
/ʒwɛ̃dʀ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: joint]
[حالت وصفی: joignant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تماس گرفتن
1.Ils tentent de joindre ma tante.
1. آنها تلاش می کنند با عمه من تماس بگیرند.
2.Je vais joindre mon ami.
2. من با دوستم تماس خواهم گرفت.
2
ملحق شدن
پیوستن
(se joindre)
1.Puis-je me joindre à vous ?
1. میتوانم به شما ملحق شوم؟
2.Tu peux te joindre à la conversation.
2. تو میتوانی به مکالمه بپیوندی [ملحق شوی].
تصاویر
کلمات نزدیک
joignable
joie
john
jogging
joggeur
joint
jointure
jojo
joker
joli
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان