[فعل]

juger

/ʒyʒe/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: jugé] [حالت وصفی: jugeant] [فعل کمکی: avoir ]

1 قضاوت کردن داوری کردن، نظر دادن

  • 1.Attendez de voir des résultats avant de juger mon travail.
    1. قبل از نظر دادن [راجع به] کار من، برای دیدن نتایج صبر کنید.
  • 2.Le jury juge la performance des athlètes.
    2. هیئت داوری عملکرد ورزشکاران را قضاوت می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان