[اسم]

la légende

/leʒɑ̃d/
قابل شمارش مونث

1 افسانه اسطوره

  • 1.Cette athlète est devenu une légende.
    1. این ورزشکار به یک اسطوره مبدل شد.
  • 2.Selon la légende, un monstre habite dans le lac.
    2. طبق افسانه، یک هیولا در دریاچه زندگی می‌کند.

2 توضیح (زیر تصویر یا عکس و ...) زیر نویس (فیلم)، عنوان مقاله (روزنامه و ...)

  • 1.Publier des posts avec les petites légendes sur son page d'instagram
    1. پست‌هایی با توضیح کوتاه روی صفحه اینستاگرام خود منتشر کردن
  • 2.Son dessin a des légendes explicites.
    2. نقاشی‌اش توضیحات صریحی داشت.

3 راهنما (نقشه و جدول و ...)

4 آدم برجسته ستاره (موسیقی و ...)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان