[عبارت]

le coup de bambou

/lə ku də bɑ̃bu/

1 آفتاب‌زدگی خستگی شدید (در اثر گرما)

  • 1.Le soleil tape fort par ici, alors attention au coup de bambou !
    1. آفتاب اینجا خیلی شدید می‌تابد، پس مراقب آفتاب‌زدگی باشید.
  • 2.On est resté toute la journée au soleil et j'ai eu le coup de bambou.
    2. تمام روز در آفتاب بودیم و آفتاب زده [گرما زده] شدم.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت اللفظی این عبارت "ضربه‌ی چوب بامبو" است که کنایه از "آفتاب‌زدگی" یا "خستگی شدید" در اثر گرماست.

2 صورت‌حساب پرهزینه صورت‌حساب بلند و بالا

  • 1.Cette addition est un coup de bambou.
    1. این صورت‌حساب یک صورت‌حساب بلند و بالاست.
  • 2.Le coup de bambou que j'ai reçu était accidentel .
    2. صورت‌حساب بلند و بالایی که دریافت کردم پیش بینی نشده بود.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت اللفظی این عبارت "ضربه‌ی چوب بامبو" است که کنایه از "صورت‌حساب پرهزینه" یا "صورت‌حساب بلند و بالا" است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان