[اسم]

la médiatisation

/medjatizasjˈɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 در معرض‌گذاری در معرض دید قرار دادن

  • 1.La médiatisation de l'affaire a été organisée avec soin.
    1. در معرض دید قرار دادن این کار به خوبی برنامه‌ریزی شده بود.

2 پوشش رسانه‌ای

  • 1.La médiatisation est souvent critiquée.
    1. پوشش‌های رسانه‌ای گاهی نقد می‌شوند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان