[اسم]

la note

/nɔt/
قابل شمارش مونث
[جمع: notes]

1 نمره

avoir une note en maths/en anglais...
در ریاضی/انگلیسی...نمره‌ای گرفتن
  • Jean a eu 6 sur en anglais, c'est une mauvaise note.
    "ژان" در (درس) زبان انگلیسی از 20، 6 گرفت، این نمره بدی است.
donner une note à quelqu'un
به کسی نمره‌ای دادن
  • Le professeur donne de bonnes notes aux meilleurs élèves.
    استاد نمره‌های خوب را به بهترین دانش آموزان داد.

2 صورت‌حساب

مترادف و متضاد facture
  • 1.La note d'hôtel est de 85 euros.
    1. صورت‌حساب هتل 85 یورو است.
  • 2.Nous avons demandé la note au serveur.
    2. از پیشخدمت صورتحساب را خواستیم.
payer sa note
صورتحساب خود را پرداختن

3 نت (موسیقی)

jouer des notes
نت‌هایی نواختن
  • Il a joué quelques notes au piano.
    او با پیانو نت‌هایی نواخت.
une note de tristesse/gaieté
نت غمگینانه/شادکننده

4 یادداشت

Prendre des notes
یادداشت کردن [نت برداشتن]
  • J’ai pris des notes pendant la conférence.
    در طول کنفرانس یادداشت‌هایی نوشتم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان