[اسم]

le notaire

/nɔtɛʀ/
قابل شمارش مذکر

1 سر دفتر اسناد رسمی (مامور) دفتر اسناد رسمی

  • 1.Je suis allé voir un notaire pour écrire mon testament.
    1. من برای نوشتن وصیت‌نامه‌ام به دیدن یک (مامور) دفتر اسناد رسمی رفته‌ام.
  • 2.L'ouverture du testament se fera chez le notaire.
    2. باز کردن وصیت‌نامه نزد سر دفتر اسناد رسمی انجام خواهد شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان