[اسم]

la nourrice

/nuʀis/
قابل شمارش مونث
[جمع: nourrices]

1 دایه

  • 1.Ils sont obligé de confier cet enfant à une nourrice.
    1. آنها ناچار هستند این بچه را به یک دایه بسپارند.

2 پرستار کودک

  • 1.J'ai engagé une nourrice pour garder ma fille.
    1. برای نگهداری از دخترم یک پرستار کودک استخدام کرده‌ام.
  • 2.Je suis professeur, pas nourrice.
    2. من معلم (استاد) هستم، نه پرستار کودک.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان