Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . زمین پاتیناژ
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la patinoire
/patinwaʀ/
قابل شمارش
مونث
1
زمین پاتیناژ
پیست پاتیناژ
1.Avec la pluie, la route est une véritable patinoire.
1. با باران، جاده یک زمین پاتیناژ واقعی است.
2.Nous sommes allés à la patinoire mercredi.
2. ما چهارشنبه به زمین پاتیناژ رفتیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
patineur
patiner
patine
patinage
patin à glace
patins à glace
patois
patraque
patriarche
patricia
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان