[اسم]

le plaignant

/plɛɲɑ̃/
قابل شمارش مذکر
[جمع: plaignants] [مونث: plaignante]

1 شاکی

  • 1.J'accorde au plaignant 5000$.
    1. من 5000 دلار به شاکی می‌دهم.
  • 2.Le plaignant était satisfait de la décision du juge.
    2. شاکی از تصمیم قاضی راضی بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان