[عبارت]

poser un problème

/poze œ̃ pʀɔblɛm/

1 تبدیل شدن به مشکل تبدیل شدن به معضل

  • 1.Je pense que ce point peut poser un problème.
    1. من فکر می‌کنم که این موضوع می‌تواند تبدیل به یک مشکل شود.
  • 2.La vente de cette maison pose un problème.
    2. فروش این خانه به یک معضل تبدیل شده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان