[فعل]

préserver

/pʀezɛʀve/
فعل گذرا
[گذشته کامل: préservé] [حالت وصفی: préservant] [فعل کمکی: avoir ]

1 حفظ کردن محافظت کردن

  • 1.Le gouvernement a créé un parc national pour préserver la forêt.
    1. دولت برای محافظت از جنگل یک پارک ملی ایجاد کرده است.
  • 2.Les Japonais ont su préserver leurs traditions malgré la modernité.
    2. ژاپنی‌ها قادر هستند علی‌رغم مدرنیته سنت‌هایشان را حفظ کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان