[اسم]

la presse

/pʀɛs/
قابل شمارش مونث
[جمع: presses]

1 مطبوعات

  • 1.Le président convoque la presse.
    1. رئیس جمهور مطبوعات را احضار می کند.
Liberté de la presse
آزادی مطبوعات
  • Heureusement, on a toujours la liberté de la presse ici.
    خوشبختانه، ما همواره در اینجا آزادی مطبوعات را داریم.
La presse quotidienne régionale
مطبوعات روزانه محلی

2 چاپ

Une presse offset
چاپ افست
Sous presse
زیر چاپ

3 دستگاه پرس

Presse mécanique à cylindre/à fourrage
دستگاه پرس سیلندری/علوفه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان