[اسم]

la prescription

/pʀɛskʀipsjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 دستور حکم

  • 1.Opposer la prescription
    1. مقابل دستوری ایستادن
  • 2.Une prescription juridique.
    2. دستوری قضایی

2 احراز حق (حقوقی)

3 نسخه (پزشک) تجویز پزشک

  • 1.La prescription de mon médecin.
    1. نسخه پزشک من.
  • 2.Merci pour votre prescription, Dr. Dupont.
    2. ممنون برای نسخه‌تان، دکتر دوپون.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان