[فعل]

presser

/pʀese/
فعل گذرا
[گذشته کامل: pressé] [حالت وصفی: pressant] [فعل کمکی: avoir ]

1 تحت فشار قرار دادن فشار آوردن

  • 1.Le directeur a pressé ses employés de travailler plus vite.
    1. مدیر به کارمندانش فشار آورد که سریع‌تر کار کنند.
  • 2.Le président a pressé ses ministres de réagir au plus vite.
    2. رئیس جمهور وزرایش را برای سریع‌تر اقدام کردن تحت فشار قرار داده است.

2 آب گرفتن (تحت فشار) فشار دادن، فشردن

  • 1.Il a pressé deux oranges pour son petit déjeuner.
    1. او برای صبحانه‌اش دو پرتقال را آب گرفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان