[فعل]

privilégier

/pʀivileʒje/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: privilégié] [حالت وصفی: privilégiant] [فعل کمکی: avoir ]

1 مزیت قائل شدن برای امتیاز دادن به، برتر دانستن

مترادف و متضاد favoriser défavoriser désavantager
privilégier quelqu'un/quelque chose
برای کسی/چیزی مزیت قائل شدن
  • 1. Les enquêteurs privilégient cette thèse.
    1. محققان برای این نظریه مزیت (ویژه‌ای) قائل می‌شوند.
  • 2. Nous privilégions les familles défavorisées.
    2. ما برای خانواده‌های محروم مزیت قائل می‌شویم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان