[فعل]

se promettre

/pʀɔmɛtʀ/
فعل بی قاعده فعل بازتابی
[گذشته کامل: promis] [حالت وصفی: promettant] [فعل کمکی: être ]

1 با خود عهد کردن به خود قول دادن

  • 1.Elles se sont promis de garder le secret.
    1. آنها به خودشان قول دادند راز را نگه دارند.
  • 2.Je me promets de revenir l'année prochaine.
    2. من با خودم عهد کردم سال آینده بازگردم.

2 قول دادن (promettre)

  • 1.Il m'avais promis de réorganiser son équipe.
    1. به من قول داده بود که گروه را دوباره سازماندهی کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان