Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . توصیف کردن
2 . واجد شرایط کردن
3 . واجد شرایط شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
qualifier
/kalifje/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: qualifié]
[حالت وصفی: qualifiant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
توصیف کردن
1.L'adjectif qualifie le nom.
1. صفت، اسم را توصیف میکند.
2
واجد شرایط کردن
1.Ce stage le qualifie pour ce travail.
1. این کارآموزی او را برای کار واجد شرایط میکند.
3
واجد شرایط شدن
(se qualifier)
1.L'équipe des Bleus s'est qualifiée pour la Coupe de monde.
1. تیم آبی برای جام جهانی واجد شرایط شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
qualification
qualificatif
quai
quadrupède
quadruplé
qualifié
qualitatif
qualité
qualité de vie
quand
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان