[اسم]

la quarantaine

/kaʁɑ̃tˈɛn/
قابل شمارش مونث

1 در حدود چهل چهل‌تایی

  • 1.Une quarantaine de personnes.
    1. چهل تایی آدم

2 قرنطینه

  • 1.Les maisons des malades devaient être fermées, les proches soumis à une quarantaine de sécurité.
    1. در خانه بیماران باید بسته شود و اطرافیان او به قرنطینه امنی بروند.

3 شب بوی زرد

  • 1.arroser une quarantaine
    1. به شب بوی زرد آب دادن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان