[قید]

quotidiennement

/kɔtidjɛnmɑ̃/
غیرقابل مقایسه

1 روزانه

  • 1.Il faut faire sa toilette quotidiennement.
    1. او باید نظافت روزانه‌اش را انجام بدهد.
  • 2.J'écris quotidiennement dans ce carnet.
    2. من روزانه در این دفترچه می‌نویسم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان