[اسم]

le rapprochement

/ʀapʀɔʃmɑ̃/
قابل شمارش مذکر

1 ارتباط رابطه

  • 1.Ce politicien tente un rapprochement avec son ancien rival.
    1. این سیاستمدار [دیپلمات] تمایل به ارتباط با رقیب قدیمی‌اش دارد.
  • 2.Le Président veut favoriser le rapprochement entre ces deux pays.
    2. رئیس‌جمهور می‌خواهد از ارتباط بین این دو کشور حمایت کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان