[صفت]

raté

/ʀate/
قابل مقایسه

1 ناموفق ناکام، از دست‌رفته

  • 1.C'est un écrivain raté.
    1. او یک نویسنده ناکام است.
  • 2.Mon dessin est raté, je vais le refaire.
    2. طراحی‌ام ناموفق است، من آن را دوباره انجام خواهم داد [خواهم کشید].

2 خراب خوب از آب درنیامده

  • 1.Une photo ratée
    1. عکس خوب از آب درنیامده
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان