Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . دوباره به آب انداختن
2 . (از نظر مالی) احیا کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
renflouer
/ʁɑ̃flue/
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
دوباره به آب انداختن
2
(از نظر مالی) احیا کردن
از ورشکستگی رهانیدن
1.L'Europe ne peut pas renflouer la Grèce.
1. اروپا نمیتواند یونان را از ورشکستگی برهاند.
2.Sa famille l'aide à renflouer son entreprise.
2. خانوادهاش به او کمک میکنند شرکتش را (از نظر مالی) احیا کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
renflouement
renflement
renfermé
renfermer
rendu
renflé
renfoncement
renforcement
renforcer
renfort
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان