[اسم]

le renvoi

/ʁɑ̃vwa/
قابل شمارش مذکر

1 اخراج بیرون کردن

  • 1.Renvoi d'un élève
    1. اخراج یک دانش‌آموز

2 عودت برگرداندن

  • 1.Renvoi de marchandise
    1. عودت اجناس

3 آروغ

  • 1.Quand le repas fut terminé des renvois bruyants se succédèrent
    1. وقتی غذا تمام شد (صدای) آروغ‌های صدادار پشت سر هم می‌آمد.

4 ارجاع تعویق

  • 1.Le juge a décidé le renvoi du dossier.
    1. قاضی تصمیم به ارجاع پرونده گرفته است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان