Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . گزارشگر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le reporter
/ʀ(ə)pɔʀte/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: reporters]
[مونث: reporter]
1
گزارشگر
خبرنگار
1.Le reporter a interviewé l'acteur.
1. خبرنگار با بازیگر مصاحبه کرد.
2.Valérie Donzelli est la reporter de guerre.
2. "والری دنزلی" گزارشگر جنگ است.
تصاویر
کلمات نزدیک
reportage
report
replâtrer
replonger
replier
repos
reposant
repose-pieds
repose-tête
reposer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان