[عبارت]

rester les bras croisés

/ʁɛstˈe le- bʁˈa kʁwazˈe/

1 دست به سینه ایستادن هیچ کاری نکردن

  • 1.Je ne peux pas rester les bras croisés et laisser ça continuer.
    1. دیگر نمی‌توانم دست به سینه بایستم و بگذارم این قضیه ادامه پیدا کند.
  • 2.Je ne pouvais pas rester les bras croisés sans rien faire.
    2. نمی‌توانستم دست به سینه بایستم و کاری نکنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان