Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . بازگشت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le retour
/ʀ(ə)tuʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
بازگشت
1.J'achèterai mon billet de retour en arrivant.
1. من به هنگام رسیدن، بلیط بازگشت خود را خواهم خرید.
2.Les vacances se terminent, il faut penser au retour.
2. تعطیلات تمام میشود، باید به بازگشت فکر کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
retoucher
retouche
retors
retordre
retombées
retournement
retourner
retracer
retrait
retraite
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان