[اسم]

le rite

/ʀit/
قابل شمارش مذکر

1 مراسم (مذهبی) رسم مذهبی

  • 1.C'est devenu un rite.
    1. این یک رسم مذهبی شده است.
  • 2.Les rites catholiques.
    2. مراسم (مذهبی) کاتولیک.

2 آیین آداب، تشریفات

  • 1.C'est devenu un rite.
    1. این (امر) به یک آیین تبدیل شده است.
  • 2.Tous les soirs, je lis une histoire à ma fille, c'est notre rite de fin de journée.
    2. هر شب من داستانی برای دخترم می‌خوانم، این آداب پایان روز ماست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان