[اسم]

le ronflement

/ʀɔ̃fləmɑ̃/
قابل شمارش مذکر

1 (صدای) خر و پف خرناس

  • 1.Le ronflement de mon mari m'a réveillé.
    1. صدای خر و پف همسرم مرا بیدار کرد.
  • 2.Ses ronflements s'entendaient du bout du couloir.
    2. صدای خر و پفش از انتهای راهرو به گوش می‌رسید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان