Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . خُرخُر کردن (گربه)
2 . غیژ غیژ کردن (صدای موتور)
3 . به کار خود ادامه دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
ronronner
/ʁɔ̃ʁɔnˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: ronronné]
[حالت وصفی: ronronnant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
خُرخُر کردن (گربه)
1.Chat qui ronronne
1. گربهای که خرخر میکند.
2
غیژ غیژ کردن (صدای موتور)
1.L'avion qui ronronne
1. هواپیمایی که غیژ غیژ میکند.
3
به کار خود ادامه دادن
به روال عادی ادامه دادن
تصاویر
کلمات نزدیک
ronronnement
rongeur
ronger
ronfler
ronflement
roofing
roquefort
roquelaure
roquet
roquette
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان