[اسم]

la saucisse

/sosis/
قابل شمارش مونث

1 سوسیس

  • 1.Il faut du pain et une saucisse pour faire un hot dog.
    1. برای درست کردن یک هات‌داگ باید نان و سوسیس داشت.
  • 2.J'ai mangé des saucisses et des œufs au petit déjeuner.
    2. برای صبحانه سوسیس و تخم مرغ خورده‌ام.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان