[اسم]

la soirée

/swaʀe/
قابل شمارش مونث
[جمع: soirées]

1 شامگاه شب، شبانگاه

  • 1.Je vous souhaite une belle soirée.
    1. شامگاه [شب] خوبی را برایتان آرزومندم.
en soirée
شبانگاهی [شامگاهی، در شب‌ها]
  • 1. Ce magasin n'est pas ouvert en soirée.
    1. این مغازه، شب باز نیست.
  • 2. Ils sont allés au théâtre en soirée.
    2. آنها به تئاتری شبانگاهی رفتند.

2 مهمانی شب‌نشینی

  • 1.Nous avons une soirée, demain chez Les Leclerc.
    1. فردا یک مهمانی (شب‌نشینی) در خانه خانواده "لوکلر" داریم.
organiser une soirée
مهمانی ترتیب دادن
  • Je vais organiser une soirée demain.
    فردا یک مهمانی (شب‌نشینی) تدارک خواهم دید.
aller à la soirée
به مهمانی رفتن
  • Je lui ai permis d'aller à la soirée.
    به او اجازه دادم تا به مهمانی (شب‌نشینی) برود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان