[فعل]

soulager

/sulaʒe/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: soulagé] [حالت وصفی: soulageant] [فعل کمکی: avoir ]

1 تسکین دادن آرام کردن

  • 1.L'aspirine soulage le mal de tête.
    1. آسپرین سردرد را تسکین می‌دهد.
  • 2.La morphine ne le soulage plus.
    2. مورفین دیگر او را آرام نمی‌کند.

2 تسلی دادن از رنج (کسی) کاستن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان