Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . بلند کردن
2 . شورش کردن
3 . ایجاد کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
soulever
/sul(ə)ve/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: soulevé]
[حالت وصفی: soulevant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
بلند کردن
برداشتن
1.Elle est assez forte pour soulever ces lourdes boîtes.
1. او برای بلند کردن این جعبههای سنگین به حد کافی قوی است.
2.Elle soulève et porte la valise.
2. او چمدان را بلند میکند و حمل میکند.
2
شورش کردن
قیام کردن، شوریدن
(se soulever)
1.Le peuple s'est soulevé contre son dictateur.
1. مردم در برابر دیکتاتورشان شورش کردند.
3
ایجاد کردن
1.Soulever une profonde émotion
1. احساس عمیقی ایجاد کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
soulagé
soulager
soulagement
souk
souillure
soulier
souligner
soulèvement
soumettre
soumis
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان