[فعل]

soulever

/sul(ə)ve/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: soulevé] [حالت وصفی: soulevant] [فعل کمکی: avoir ]

1 بلند کردن برداشتن

  • 1.Elle est assez forte pour soulever ces lourdes boîtes.
    1. او برای بلند کردن این جعبه‌های سنگین به حد کافی قوی است.
  • 2.Elle soulève et porte la valise.
    2. او چمدان را بلند می‌کند و حمل می‌کند.

2 شورش کردن قیام کردن، شوریدن (se soulever)

  • 1.Le peuple s'est soulevé contre son dictateur.
    1. مردم در برابر دیکتاتورشان شورش کردند.

3 ایجاد کردن

  • 1.Soulever une profonde émotion
    1. احساس عمیقی ایجاد کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان