Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . مظنون شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
soupçonner
/supsɔne/
فعل گذرا
[گذشته کامل: soupçonné]
[حالت وصفی: soupçonnant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
مظنون شدن
بدگمان بودن
1.Je le soupçonne de faire du marché noir.
1. من به او بدگمان هستم که کارهای بازار سیاه انجام میدهد.
2.Mon banquier a bloqué mon compte bancaire parce qu'il soupçonnait une fraude.
2. بانکدارم حسابم را مسدود کرد چون او مظنون به کلاهبرداری شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
soupçon
souplesse
souple
soupière
soupirer
soupçonneux
soupçonné
source
sourcil
sourciller
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان