[اسم]

le supérieur

/sypeʀjœʀ/
قابل شمارش مذکر

1 مافوق رئیس، ارشد

  • 1.Le supérieur de notre bureau vient de partir à la retraite.
    1. رئیس شرکت ما به تازگی بازنشسته شده است.
  • 2.Les supérieurs et les employés se traitent avec respect.
    2. مافوق‌ها و کارمندان به احترام با یکدیگر رفتار می‌کنند.
[صفت]

supérieur

/sypeʀjœʀ/
قابل مقایسه

2 بالاتر برتر، بهتر

  • 1.Il se croit supérieur à tout le monde.
    1. او خود را از همه بهتر می‌داند.
  • 2.Notre boucher a une viande de qualité supérieure.
    2. قصاب ما گوشت با کیفیت بالاتری دارد.
  • 3.Son travail est supérieur à celui de ses compagnons.
    3. کار او از کار همکارانش بهتر است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان