[اسم]

le témoignage

/temwaɲaʒ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: témoignages]

1 گواهی شهادت، تصدیق

  • 1.Le témoignage du conducteur a innocenté le suspect.
    1. شهادت [گواهی] راننده مظنون را تبرئه کرد.
  • 2.Nous allons maintenant écouter le témoignage de M. Martin.
    2. اکنون به شهادت آقای "مارتن" گوش خواهیم داد.
Recueillir des témoignages
شهادت گرفتن

2 گزارش شرح

un témoignage de la vie/guerre...
شرحی از زندگی/جنگ...
  • Ce livre est un témoignage de la vie durant la guerre.
    این کتاب شرحی از زندگی در دوران جنگ است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان