[اسم]

le terme

/tɛʀm/
قابل شمارش مذکر

1 پایان

  • 1.Il faut mettre un terme à ces agissements indignes.
    1. باید به این اقدامات شرم‌آور پایان داد.
  • 2.Le terme de la vie c'est la mort.
    2. پایان زندگی مرگ است.

2 تاریخ زمان، مهلت

  • 1.Le terme est l'expiration
    1. تاریخ انقضا
  • 2.On ne peut plus s'inscrire à l'université après ce terme.
    2. بعد از این تاریخ (مشخص) دیگر نمی‌توان در دانشگاه ثبت نام کرد.

3 کلمه اصطلاح

  • 1.Il a utilisé un terme que je n'ai pas compris du tout.
    1. او اصطلاحی استفاده کرد که من اصلا متوجه نشدم.
  • 2.Un même terme peut avoir différentes significations.
    2. خود یک کلمه می‌تواند معانی متفاوتی داشته باشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان