Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . پایانی
2 . پایانه (اتوبوس، هواپیما و ...)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
terminal
/tɛʀminal/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: terminale]
[جمع مونث: terminales]
[جمع مذکر: terminaux]
1
پایانی
نهایی
1.Ce patient est entré dans la phase terminale de la maladie.
1. این بیمار به مرحله پایانی بیماری وارد شده است.
[اسم]
le terminal
/tɛʀminal/
قابل شمارش
مذکر
2
پایانه (اتوبوس، هواپیما و ...)
ترمینال
1.Les grands aéroports comportent plusieurs terminaux.
1. فرودگاههای بزرگ چندین پایانه دارند.
2.Tous les passagers doivent sortir du train au terminal.
2. تمام مسافران باید از قطار به ترمینال بروند.
تصاویر
کلمات نزدیک
terminaison
terme
tergiverser
tergiversation
tergal
terminale
terminer
terminologie
terminus
termite
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان