[اسم]

la voile

/vwal/
قابل شمارش مونث
[جمع: voiles]

1 بادبانی قایقرانی، قایق بادبانی

  • 1.Ce lac est utilisé pour la voile.
    1. از این دریاچه جهت قایق‌رانی بادبانی استفاده شده است.
  • 2.Les conditions sont idéales pour la voile aujourd'hui.
    2. شرایط امروز برای راندن قایق بادبانی ایده‌آل است.
un bateau à voiles
قایق بادبانی
faire de la voile
قایقرانی کردن

2 روبنده حجاب، تور (le voile)

  • 1.Son visage était couvert d'un voile.
    1. صورتش با یک روبنده پوشیده شده بود.
le voile islamique
حجاب اسلامی
porter le voile
روبنده پوشیدن
  • La femme portait un voile qui couvrait son visage.
    زن یک روبنده انداخته بود که صورتش را می‌پوشاند.
un voile de mariée
تور سر عروس

3 بادبان

  • 1.La grand-voile est la voile la plus importante d'un voilier.
    1. بادبان اصلی، مهمترین بادبان یک کشتی بادبانی است.
hisser la voile
برافراشتن بادبان
  • Il a hissé la voile.
    او بادبان را برافراشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان